بورونکا
  
اونقدر ناراحتم که خدا می دونه! یک کلاه خیلی خوشگلی را داشتم که امسال گمش کرده ام. هر چی می گردم پیداش نمی کنم. انگار آب شده و رفته تو زمین. سوز زمستان که بسرم می خورد، اشک تو چشمام جمع می شه. نمی دونم اشکام معلول تازه شدن داغمه یا معلول سوز و سرما! 
امروز شال گردن ام را چنان دور سر و صورتم پیچیده بودم که وقتی خودمو تو آینه دیدم یاد بورونکا افتادم!  البته اگه بورونکا بشنوه فکر کنم بهش بر بخورد! ;)
 
[Tuesday, December 21, 2004]
                                    
  
[
Link]      [
]
   
 
 CopyRight © 2006 Takineh.blogspot