یک روز پر برنامه ولی بی نتیجه
امروز عین هاپو خسته شده ام! پاهام درد می کنند.به علت کمبود وقت هر چی کار مربوط به دکتر و دوا و درمان و خرید هایی رو که خیلی وقت بود که می خواستم بکنم ولی حوصله و وقتش را نداشتم، را در یک روز انجام دادم. تازه وسطشم یک شاگرد داشتم و آخر شب هم دوستم را از دوست پسرش دزدیدم و به زور خونمون به شام دعوتش کردم!

+

هر چی فکر می کنم به این نتیجه می رسم که تا آدم می تونه نباید پیش دکتر برود. اول صبح که مامانم من را پیش یک دکتر پوست عتیقه ای برد! از من پرسید که مشکلم چیه؟ منم گفتم مشکل خاصی ندارم ولی چون سنم دارد می ره بالا ، می خوام بیشتر توجه بکنم و به اصطلاح skin care بکنم. یک طومار نسخه نوشت که حدود 100 هزار تومان فقط پول چند تا از کرم هاش می شد. منم فعلا از خیرش گذشتم وتصمیم دارم کما فالسابق هر شب صورتمو با با صابون بچه بشورم و موقع آفتاب هم ضد آفتاب همیشگی ام را بزنم!به من skin care نیومده!

+

بعد از کلی خرید خرت و پرت ( لباس زیر) که خیلی روحیه بخش بود، با برگزاری اولین جلسه تدریس و کل کل با شاگردی گوریل صورت با مغزی به اندازه نخود و ادعایی به اندازه تمام دنیا!تمام انرژی ام دود شد و رفت هوا.
بعدش پیش دکتر چشم ام رفتم .از من اصرار که شماره عینکم رفته بالا و از اون انکار. هر چی می گم بابا من قبلا از یک فاصله معینی تخته سیاه را مثل بلبل می دیدم ولی حالا نمی تونم. می خنده و می گه لازم نیست تخته سیاه را کامل ببینی. یک موقع دانشمند می شی بمب هسته ای می سازی می ریزی رو سر مردم بدبخت!

+

آقا کسی می دونه اگه یکی نخواد از دکتر خودش لنز طبی بخره، از چه جای مطمئن دیگه ای می تونه اینکارو بکنه؟

+

فکر کنم الان دوست پسر دوستم تو دلش به من می گه : خدا لعنتت کنه ماسکی !





[Tuesday, December 21, 2004]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]