در بزرگداشت چایکوفسکی
آیا تا حالا نیاز به داشتن چیزی را که از آن محروم بوده اید و با تمام وجود آرزوی داشتن آن را داشته اید را حس کرده اید؟آیا در زندگی خود این احساس را تجربه کرده اید که به هر قیمتی خواستار چیزی باشید که به طور جدی و با سر سختی شما را از آن محروم کرده باشند؟ چیزی را که تقاضا کنید، نعره بزنید : می خواهم داشته باشم! و به شما بگویند: نه!.
اعلام جنگ کنید. و باز با صدای رساتر و تمایلی شدیدتر خواستار آن شوید. با چنگ و دندان بجنگید و بجنگید، با همه کس، حتی با خود و تمام هستی "تا جایی که احساس کنید که چیزی در درونتان می شکند و فقط می توانید گریه کنید و اشک بریزید." دیگر چاره ای ندارید بجز اشک. به گوشه ای نشسته و به دیوار روبرو خیره شوید. خیره، خیره...و بعد از مدتی با صدایی که به سختی شنیده می شود ناله نا امیدانه و ناکام خود را سر دهید. سفری به عمق قلب خود ، به عمق غم کرده و سوزشی را در عمق وجود خود احساس کنید.
سکوت سکوت... (شاهکار موسیقی)
بعد توانایی خود از گذر از این حال را ببینید و کمک فداکارانه و دلسوزانه زمان را پاس بدارید و به موقتی بودن تمام غم ها بخندید.
آیا شده تا به حال احساس متضادی را داشته باشید مثلا در ابتدا غمگین و افسرده باشید و در پایان کاملا شاد و پیروز مندانه؟درست مثل اینکه یک بازیکن فوتبال توپ را وارد دروازه رقیب کرده باشد و شما با شنیدن این می خواهید دست بزنید و شادی کنید. آیا تا به حال شده که تمام امواج این تغییرات را به طور پیوسته شنیده باشید؟
اگر می خواهید حس کنید، خود را بدست امواج کنسرت پیانو شماره 1 چایکوفسکی بسپارید!
+
چایکوفسکی.
به نظرم اسمش هم شکوه و عظمت آثارش را دارد. او احساسات و عواطف را به غلیظ ترین حالت ممکن بیان می کند. شاید غلظت عواطفی که از سرزمین اش به ارث برده است. احساساتی مانند : خشم ، تنهایی ، هیجان، ترس و عشق. هر قطعه موسیقی اش بر اساس این احساسات به وجود می آیند و بقدری شاهکارهایش در این مسیر پیروزند که به بهترین وجه ممکن احساساتش قابل لمس می باشند و این موفقیت او را در بیان احساسات به زبان زیبای موسیقی می رساند.
+
چایکوفسکی من دیگر ناله نکن،
دلم طاقت ندارد،
شوری اشکانم صورتم را می سوزاند،
عشق را در من بدم،بگو که نمی میرد،
زنده ام کن
زنده ام کن...
آخه ناسلامتی فردا تولدمه!
[Wednesday, December 29, 2004]
[