خرگوش ها و آدم ها
خرگوش ها و آدم ها
بالاخره روس ها، آمریکایی ها و طالبان با هم وحدت کردند. یک توافقنامه نظامی هم امضاء کردند. و درست یک روز پس از امضای توافقنامه بود که سه خرگوش در منطقه نظامی مورد حفاظت سه دولت گم شد.
نماینده آمریکایی ها گفت : ما حد اکثر در 24 ساعت یکی از خرگوش ها را پیدا می کنیم. نماینده روسها گفت : ما حداکثر در دو روز یکی از خزگوش ها را پیدا می کنیم. نماینده طالبان در حالی که ریشش را از روی زانویش کنار می زد گفت : ما حد اکثر در 3 ساعت خرگوش سوم را پیدا می کنیم.
آمریکایی ها با استفاده از ماهواره های خودشان در عرض شانزده ساعت خرگوش اول را پیدا کردند و در عرض 6 ساعت خرگوش مذکور را با استفاده از امواج لیزری دستگیر کرده و به ستاد مر کزی تحویل دادند.
روسها با استفاده از یک سیستم رادار در عرض 24 ساعت خرگوش دوم را پیدا کردند و با استفاده از هفتاد تانک و سه هزار نیروی پیاده خرگوش دوم را زخمی و مجروح دستگیر کردند.
نیروهای طالبان بعد از دو ساعت خرسی را آورده و به ستاد مرکزی تحویل دادند. مسوول ستاد با دیدن خرس گفت :" این که خرسه؟" اما خرس مذکور اعتراف کرد:
" نه، به خدا من خرگوشم" !
نتیجه اخلاقی : هر کسی همان چیزی است که می گوید.
نتیجه تکنولوژیک : تکنولوژی چیز پر خرج و بی فایده ایست. وقتی می شود با صداقت مسئله ای را حل کرد، چرا باید بی خودی خرج کرد.
نتیجه منطقی: تعرف الاشیاء باعترافاتها
نتیجه تاریخی : چماق اولین وسیله ای بود که اولین شاکی برای گرفتن از اولین متهم استفاده کرد.
نتیجه سیاسی : همه خرگوشند حتی اگر عکس آن ثابت شود.
نتیجه مدنی: اگر یک کمی بیشتر با خرس مذکور بر خورد می شد حتما به دست داشتن در اختلاس شهرداری تهران هم اعتراف می کرد.
+
یادمه که می گفتند که کارای ژورنالیستی یک عمری دارند. ولی به نظر من بعضی هاشون آنقدر concept شون جالبه که جاودانه می شوند.