پريشانی ممتد
داستان ها از پريشانی دارم.

داستان ها از گمگشتگی، خواندن، بحث، جدل
آرزوهای بزرگ در سر، در پی آرزو بودن، از آرزوها فرار کردن
کله خری، پيروزی، وجد و شعف، ناکامی
دنبال رمه دويدن، از رمه بريدن، عاشق شدن، ترک شدن، ترک کردن، دوباره عاشق شدن،...
سعی کردن و سر به سنگ خوردن
به گوشه ای نشستن،صم بکم خيره به ديوار مقابل، ساکن و برکه وار، خموش و ديوانه
ايستادن و در جا زدن
بعد کم کم زبان باز کردن، گنگ و خوابديده وار شعر گفتن، کلمات در مه و جمله ها نا مفهوم
به دور ريختن و باز گفتن و گفتن
پراکندگی و پراکنده کاری که هم از وسواس است و هم از آشفته حالی و راستش از تنبلی

من از پريشانی ها سخن چگونه بگويم؟


[Tuesday, November 02, 2004]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]