این خانومه چقده مهربونه!
امروز برای انجام یک سری تنظیمات سراغ haloscan رفته بودم. دیدم چند تا کامنت دارم که قبلا در کامنت دونی ام ندیده بودمشون. اولیش این بود:
"تو چرا ديگه از كتابهايي كه مي خوني و فيلمهايي كه مي بيني نمي نويسي؟ من خيلي دوست داشتم اون مدل نوشتنت رو. راستي يه چيزي، غذاي چيني كه مي خوردم ياد تو مي افتادم كه مي گفتي بايد آروم آروم آدم بخوره تا لذتش رو ببره. واي خيلي بد بود! مي گم يك كم زود به زود تر بنويس خوب!"
نیلوفر
بعد از خوندن دو جمله اول لبخندی ملیح روی لبام اومد و تو دلم گفتم "این خانومه چقده مهربونه! بهتره بپرم بغلش!" * با خودم گفتم بالاخره یکی پیدا شد که در این زمینه یعنی نوشتن در مورد کتاب هایی که خوندم یا فیلم هایی که دیدم تو ذوقم نزد! بعد که دو جمله بعدی را خوندم کلی گیج شدم. من که از غذای چینی متنفرم، منظورش چیه؟ یا من که تند تند می نویسم، دیگه از این که تند تر نمی شه!
خلاصه سرتون را درد نیارم پشت سر این کامنت یک کامنت دیگه ای بود به این صورت:
"حواس منو! اون كامنت مال آيدا بود نمي دونم چرا اينجا نوشتمش!"
نیلوفر
قیافه من و لب و لوچه آویزوونم، دیدنی بود! :))
*لطفا مدل بوشوگ (سگ لاکی لوک) بخونین. ;)